تئوری گشتالت، آیا به عشق در یک نگاه اعتقاد دارید؟
برخی می گویند با عشق در نگاه اول توانستهاند زندگی خوبی بسازند. تقریبا 34% مردم ادعا میکنند که عشق در نگاه اول را تجربه کردهاند. تحقیقات نشان میدهد که انسان معمولا در عرض 7 تا 30 ثانیه اول ملاقات با فرد جدید تصمیم میگیرند که از او خوششان بیاید یا نه. این قضاوت های اولیه به عوامل مختلفی از جمله ظاهر، زبان بدن، رفتارهای غیرکلامی ،فرهنگ ، گذشته و ... بستگی دارد این احساسات اولیه میتوانند به سرعت شکل بگیرند و تاثیر زیادی روی نحوه تعاملات داشته باشند.
البته که طراحی داشبورد مدیریتی یک داستان عاشقانه نیست بلکه نکته اصلی این است که ذهن انسان در عرض چند ثانیه تصمیم میگیرد و شما به عنوان طراح داشبورد تنها همین زمان بسیار محدود را برای تحت تاثیر قرار دادن کاربران خود در اختیار دارید و باید از آن به بهترین شکل استفاده کنید.
اولین گام برای بهره بردن از این زمان اندک این است که بفهمیم ذهن انسان چگونه تصمیم میگیرد و در نگاه اول به چه نکاتی توجه میکند؟
تئوری گشتالت (Gestalt Theory)
یک رویکرد روانشناختی است که بر اساس اصول سازماندهی ادراک و تجربه انسانی بنا شده است. این تئوری در اوایل قرن بیستم توسط گروهی از روانشناسان آلمانی توسعه یافت. اصول کلیدی تئوری گشتالت شامل موارد زیر است:
- کل نگری : "کل بیشتر از مجموع اجزای آن است". به عبارت دیگر، انسان ها تمایل دارند تا الگوها و شکل ها را به عنوان یک کل درک کنند تا به صورت جداگانه
- اصول سازماندهی: گشتالت شامل چندین اصل است که توضیح می دهد چگونه انسان ها اطلاعات حسی را سازمان دهی میکنند. برخی از این اصول عبارتند از:
اصل مجاورت: اشیاء نزدیک به هم به عنوان یک گروه درک میشوند.
اصل شباهت: اشیاء مشابه به هم به عنوان یک گروه درک میشوند.
اصل استمرار: انسانها تمایل دارند الگوها را به صورت پیوسته و بدون وقفه درک کنند.
اصل بسته بودن: انسانها تمایل دارند اشیاء ناقص را به عنوان یک کل کامل درک کنند.
- ادراک و تجربه: گشتالت بر این باور است که ادراک یک فرآیند فعال است و افراد به طور مداوم در حال تفسیر و سازماندهی اطلاعات حسی خود هستند.
چگونه از تئوری گشتالت برای طراحی داشبورد استفاده کنیم؟
"قوانین شکلگیری" (Laws of Organization) در تئوری گشتالت، به اصولی اشاره دارد که توضیح میدهند چگونه انسانها اطلاعات را سازماندهی و تفسیر میکنند. این قوانین به ما کمک میکنند تا بفهمیم چگونه میتوانیم اطلاعات را به گونهای طراحی کنیم که کاربر به راحتی آنها را درک کند. در زیر به توضیح برخی از این قوانین میپردازیم:
1. مجاورت (Proximity): این قانون بیان میکند که اشیاء یا عناصر نزدیک به هم، به عنوان یک گروه درک میشوند. در طراحی داشبورد، میتوان با قرار دادن عناصر مرتبط در نزدیکی یکدیگر، به کاربر کمک کرد تا ارتباط بین آنها را بهتر درک کند. به عنوان مثال، اگر چندین نمودار یا جدول مرتبط با یکدیگر وجود دارد، قرار دادن آنها در کنار هم میتواند به کاربر کمک کند تا سریعتر متوجه ارتباط بین دادهها شود.
2. شباهت (Similarity): این قانون بیان میکند که عناصر مشابه (از نظر رنگ، شکل، اندازه و غیره) به عنوان یک گروه درک میشوند. در طراحی داشبورد، میتوان از رنگها و اشکال مشابه برای نمایش دادههای مرتبط استفاده کرد. به عنوان مثال، اگر چندین نمودار مختلف وجود دارد که دادههای مشابهی را نمایش میدهند، استفاده از رنگهای یکسان برای آنها میتواند به کاربر کمک کند تا آنها را به عنوان یک گروه شناسایی کند.
3. پیوستگی (Continuity): این قانون بیان میکند که انسانها تمایل دارند خطوط و الگوها را به صورت پیوسته درک کنند. در طراحی داشبورد، میتوان از خطوط و اشکال پیوسته برای هدایت چشم کاربر استفاده کرد. به عنوان مثال، در یک نمودار خطی، خطوط پیوسته میتوانند به کاربر کمک کنند تا روند تغییرات را بهتر درک کند.
4. بسته بودن (Closure): این قانون بیان میکند که انسانها تمایل دارند اشیاء ناقص را به عنوان یک کل درک کنند. در طراحی داشبورد، میتوان از این اصل برای ایجاد طراحیهای جذاب و خلاقانه استفاده کرد. به عنوان مثال، استفاده از اشکال ناقص یا نیمهکامل میتواند توجه کاربر را جلب کند و او را به تفکر درباره اطلاعات موجود ترغیب کند.
5. فراوانی (Figure-Ground): این قانون به تمایز بین اشیاء و پسزمینه اشاره دارد. در طراحی داشبورد، باید توجه داشت که اطلاعات کلیدی باید به وضوح از پسزمینه متمایز شوند. استفاده از رنگهای متضاد یا فضاهای خالی میتواند به کاربر کمک کند تا به راحتی اطلاعات مهم را شناسایی کند.
با استفاده از این قوانین در طراحی داشبوردهای مدیریتی، میتوان تجربه کاربری بهتری ایجاد کرد و به کاربران کمک کرد تا اطلاعات را به راحتی درک و تحلیل کنند.